به گالری عطر فرانس پاریس خوش آمدید

داستانی واقعی: شیشه‌های عطر در دوران کرونا شکست!

بازدید: 273 بازدید
داستانی واقعی: شیشه‌های عطر در دوران کرونا شکست!

در کار تولید عطر و ادکلن بودم ولی در دوران کرونا کم آوردم و حالا حدود 800 میلیون تومان بدهکار هستم.

پایگاه اطلاع‌رسانی اداره‌کل زندان‌های استان تهران: نیما با موهایی که برای سفید شدن عجله دارد، در یک روز شلوغ به ستاد دیه آمده و منتظر نوبتش است تا نتیجه بررسی پرونده‌اش را بشنود.

با این که مقابل کولر نشسته ولی انگار گرمای خرداد ماه خیابان هنوز دست از سرش برنداشته است.

چرا به ستاد دیه آمده‌ای؟

انگار منتظر یک جرقه است ولی به سختی خود را کنترل می‌کند تا بغضش را حفظ کند: در کار تولید عطر و ادکلن بودم ولی در دوران کرونا کم آوردم و حالا حدود 800 میلیون تومان بدهکار هستم.

زندانی هستی؟

بله، با سند یکی از اقوام مرخصی گرفته‌ام تا اینجا کمک بخواهم.

متأهل هستی؟

بله.

کارگاه داشتی؟

نه، به خاطر تجربه زیادی که در زمینه ترکیب اسانس داشتم، با کارگاهی در سلفچگان کار می‌کردم. افراد دیگری مثل من بودند و هستند که به این کارگاه‌ها سفارش می دهند و برای هر کدام فرمولاسیون مخصوص خودشان استفاده می‌شود. من هر بار بیست هزار تا شیشه و فیکساتور به کارگاه می‌فرستادم و بعد از تحویل مدتی طول می‌کشید تا در بازار بفروشم و دوباره به کارگاه سلفچگان بروم. من در کل ایران نمایندگی داشتم و اگر کرونا بازار کار را راکد نمی‌کرد، من هیچ وقت بدهکار نمی‌شدم. بدهی‌هایت چه طور شروع شد؟ چک‌هایی که از مردم داشتم پاس نشد و به همان ترتیب چک‌های من هم برگشت خورد، به همین راحتی!

چند نفر شاکی داری؟

کلاً دو نفر شاکی دارم، دست یکی از آنان یک چک و دست دیگری دو چک داشتم. جمعاً یک میلیارد و چهار میلیون تومان بود که همان ابتدا صد میلیون تومان جور کردم، طی این چند روز مرخصی هم یک طلب صد میلیونی‌ام را گرفتم و با آن پرونده یکی از چک‌ها را بستم. حالا دو چک مانده دست دو نفر و در جمع هشتصد میلیون تومان که دیگر چیزی ندارم.

نیما در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمده است. پنج برادر که یکی از آنان جانباز بود و پس از سکته قلبی به رحمت خدا رفت. کمی بعد هم پدر و مادرش از دنیا رفتند و حالا هر کدام از برادرها گرفتار زندگی خودشان…

صدایش بیشتر می لرزد: وقتی بهمن ماه پارسال شاکی ها دنبالم آمدند و دستبند به دست مرا به زندان بردند، همسرم از شوک این اتفاق دچار سقط شد و فرزندمان را از دست دادیم.

من خودم زمانی دست نیازمندان را می‌گرفتم و کمک می‌کردم، اما حالا خودم به وضعیتی افتاده‌ام که باید از دیگران کمک بگیرم.

نیما و همسرش در خانه استیجاری حوالی پیروزی زندگی می کنند که 150 میلیون تومان به عنوان پیش و ماهی پانزده میلیون تومان پرداخت می‌کردند ولی با زندانی شدن وی، کم‌کم پول پیش بابت اجاره‌های ماهانه کم شده و اکنون تقریبا چیزی از آن نمانده است و برای گذران زندگی حتی لوازم خانه را فروخته‌اند.

«از نیکوکاران خواهش می‌کنم به من که زمانی کارآفرین بودم، کمک کنند».

من هم وقتی آزاد شدم، همین کار را ادامه می‌دهم و باز هم می‌توانم به لطف خدا روی پای خودم بایستم.

این دوره زندگی دوره تلخ برای من و همسرم بود که به خاطر من این همه سختی را تحمل می‌کند و امیدوارم بتوانم زندگیمان را به روال سابق برگردانم و خودم نیکوکار این ستاد شوم.

فروشگاه عطر و ادکلن مردانه و زنانه فرانس شاپ

دسته‌بندی اخبار
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت